دهی است از دهستان همت آباد شهرستان بروجرد، واقع در 12 هزارگزی جنوب خاوری بروجرد و 9 هزارگزی جنوب راه شوسه، هوای آن معتدل و دارای 51 تن سکنه است. آب آنجا از رودخانه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان همت آباد شهرستان بروجرد، واقع در 12 هزارگزی جنوب خاوری بروجرد و 9 هزارگزی جنوب راه شوسه، هوای آن معتدل و دارای 51 تن سکنه است. آب آنجا از رودخانه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
نسر. سایبان. جای سایه. محل سایه: یکی بیشه دیدند و آب روان بدو اندرون سایه گاه گوان. فردوسی. جوانی بکردار تابنده ماه نشسته بر آن تخت در سایه گاه. فردوسی. خوش آمدش و برشد بدان جایگاه بر آسود لختی در آن سایه گاه. اسدی. فروماند خسرو در آن سایه گاه چو سایه شده روبروی سپاه. نظامی. رجوع به سایگاه و سایه گه شود
نسر. سایبان. جای سایه. محل سایه: یکی بیشه دیدند و آب روان بدو اندرون سایه گاه گوان. فردوسی. جوانی بکردار تابنده ماه نشسته بر آن تخت در سایه گاه. فردوسی. خوش آمَدْش و برشد بدان جایگاه بر آسود لختی در آن سایه گاه. اسدی. فروماند خسرو در آن سایه گاه چو سایه شده روبروی سپاه. نظامی. رجوع به سایگاه و سایه گه شود
کنایه از بندیخانه. (از فرهنگ رشیدی) (انجمن آرای ناصری) (شرفنامه). خانه تاریک. خانه ای تاریک که زندانیان را در آن بند نهند: گیتی سیاه خانه شد از ظلمت وجود گردون کبودجامه شد از ماتم وفا. خاقانی. ، کنایه از خانه بی میمنت. (انجمن آرای ناصری) (فرهنگ رشیدی). خانه نامبارک. (شرفنامه) ، خیمۀ صحرانشینان. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج) (انجمن آرا) : سیاه خانه و عیدان سرخ بر دل من حریف رضوان بود و حدائق اعناب. خاقانی. وقتی ناقه ای گم کردم و به جستجوی آن بر ناقۀ دیگر سوار شده و روان گشتم شب به سیاه خانه ای رسیدم. (از شاهد صادق)
کنایه از بندیخانه. (از فرهنگ رشیدی) (انجمن آرای ناصری) (شرفنامه). خانه تاریک. خانه ای تاریک که زندانیان را در آن بند نهند: گیتی سیاه خانه شد از ظلمت وجود گردون کبودجامه شد از ماتم وفا. خاقانی. ، کنایه از خانه بی میمنت. (انجمن آرای ناصری) (فرهنگ رشیدی). خانه نامبارک. (شرفنامه) ، خیمۀ صحرانشینان. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج) (انجمن آرا) : سیاه خانه و عیدان سرخ بر دل من حریف رضوان بود و حدائق اعناب. خاقانی. وقتی ناقه ای گم کردم و به جستجوی آن بر ناقۀ دیگر سوار شده و روان گشتم شب به سیاه خانه ای رسیدم. (از شاهد صادق)
شونیز است که به فارسی سیاه بیرغ گویند. (فهرست مخزن الادویه) (تحفۀ حکیم مؤمن). حبهالخضراء. نانخواه. نانخه. نانخاه. نانوخیه. (یادداشت بخط مؤلف). شونیز یا سیاه دانه دارای پنج تا هشت گلبرگ و دانه های سیاه رنگ آن از پنج تا هشت است و دانه های سیاه رنگ آن در برگه های وسط گل قرار گرفته و بوی مخصوصی دارد. (گیاه شناسی گل گلاب ص 200)
شونیز است که به فارسی سیاه بیرغ گویند. (فهرست مخزن الادویه) (تحفۀ حکیم مؤمن). حبهالخضراء. نانخواه. نانخه. نانخاه. نانوخیه. (یادداشت بخط مؤلف). شونیز یا سیاه دانه دارای پنج تا هشت گلبرگ و دانه های سیاه رنگ آن از پنج تا هشت است و دانه های سیاه رنگ آن در برگه های وسط گل قرار گرفته و بوی مخصوصی دارد. (گیاه شناسی گل گلاب ص 200)
آفتاب گیر. (رشیدی). ساباط. (زمخشری) (المنجد). ظلّه. ظلّه. (منتهی الارب). مظلّه. (دهار). غیایه. (منتهی الارب) : بر سر رستم ستاره ای زده بودند که او را سایه همی داشت باد بر آمد و آن سایه بان بر آب افکند. (ترجمه طبری بلعمی). دیگران سایه بانها داشتند از کرباس. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 641). مه را دو نیمه کرد و بدست چو آفتاب سایه زبر زمینش و از ابر سایه بان. خاقانی. ای ملک راستین بر سر تو سایه بان وی فلک المستقیم از در تو مستعار. خاقانی. از پرّ عقاب سایه بانش در سایۀ گرگ استخوانش. نظامی. بچند روز دگر آفتاب گرم شود مقر عشق بود سایه بان و سایۀ بان. سعدی. بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد بهار عارضش خطی بخون ارغوان دارد. حافظ. رجوع به سایبان شود. - سایه بان سیمابی، کنایه از ابر. (رشیدی). رجوع به سایبان سیمابی شود
آفتاب گیر. (رشیدی). ساباط. (زمخشری) (المنجد). ظِلّه. ظُلّه. (منتهی الارب). مَظَلّه. (دهار). غیایه. (منتهی الارب) : بر سر رستم ستاره ای زده بودند که او را سایه همی داشت باد بر آمد و آن سایه بان بر آب افکند. (ترجمه طبری بلعمی). دیگران سایه بانها داشتند از کرباس. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 641). مه را دو نیمه کرد و بدست چو آفتاب سایه زبر زمینش و از ابر سایه بان. خاقانی. ای ملک راستین بر سر تو سایه بان وی فلک المستقیم از در تو مستعار. خاقانی. از پَرّ عقاب سایه بانش در سایۀ گرگ استخوانش. نظامی. بچند روز دگر آفتاب گرم شود مقر عشق بود سایه بان و سایۀ بان. سعدی. بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد بهار عارضش خطی بخون ارغوان دارد. حافظ. رجوع به سایبان شود. - سایه بان سیمابی، کنایه از ابر. (رشیدی). رجوع به سایبان سیمابی شود
دهی است از دهستان درزوسایه بان بخش مرکزی شهرستان لار. واقع در 123 هزارگزی شمال خاورلار در دامنۀ کوه پیر خروس و دارای 221 تن سکنه است. آب آنجا از چاه و باران تأمین میشود. محصول آن غلات، دیمی، لبنیات و خرما. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان درزوسایه بان بخش مرکزی شهرستان لار. واقع در 123 هزارگزی شمال خاورلار در دامنۀ کوه پیر خروس و دارای 221 تن سکنه است. آب آنجا از چاه و باران تأمین میشود. محصول آن غلات، دیمی، لبنیات و خرما. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
گیاهی است از تیره آلالگان جزو خربقیها که پوشیده از کرکهای ظریف است و برخی گونه ها ممکن است فاقد کرک باشد، این گیاه به طور خودرو و دراکثر نقاط و از جمله ایران میروید. برگهایش دارای تقسیمات باریک و گلهایش منفرد و دانه اش تیره رنگ و سه گوش و دارای بویی مخصوص است. ارتفاع آن تا 40 سانتیمتر می رسد و گلهایش آبی رنگند. سیاه دانه را نانوایان برای خوشمزگی نان در موقع پخت روی آن میریزند
گیاهی است از تیره آلالگان جزو خربقیها که پوشیده از کرکهای ظریف است و برخی گونه ها ممکن است فاقد کرک باشد، این گیاه به طور خودرو و دراکثر نقاط و از جمله ایران میروید. برگهایش دارای تقسیمات باریک و گلهایش منفرد و دانه اش تیره رنگ و سه گوش و دارای بویی مخصوص است. ارتفاع آن تا 40 سانتیمتر می رسد و گلهایش آبی رنگند. سیاه دانه را نانوایان برای خوشمزگی نان در موقع پخت روی آن میریزند